موضوع: یک روز سرد برفی
نگاه طنز
دلم از ماهِ مهر #عشق می بافد تا در زمستانِ فاصله؛ اجاق خاطره کور نماند!
اوف! یعنی تا یه جمله ی ادبی گفتم پنج کیلو از وزنم کم شد الان شدم ۲۵۰ گرم! چقد ادبی حرف زدن سخته..!
از نظر خودم دیگه همون جمله ی اول واسه ادبی حرف زدن کافی بود ؛ چون استفاده ی #زیاد از جملات ادبی برای شنونده خسته کننده میشه..مگه نه؟!
الان مثلاً این موضوع انشا یعنی چی؟؟
اِم! اِم!متنی #ادبی درباره ی یک صبح سرد و برفی زمستانی(با حالت اَدا دراوردن خوانده شود)..!
همه که تخیلشون خوب نیست که درباره ی این موضوع بتونن تخیلی بنویسن☹️
الان مثلاً اونایی که توو خوزستان در دمای +۳۰ درجه ی سانتی گراد به سر میبرن و اصلا شاید ندونن برف چیه باید توو این صفحه چی بنویسن؟؟♀ و الآن جا داره یه صلوات برای موءلف کتاب بفرستیم!
من که ذوق ادبی ندارم که مثه بعضیا بیام بگم : زمستان همچون عروسی آمد و تور خود را پهن کرد و فلان و بهمان! دلار رفته بالا ؛ زمستون تور که گیرش نمیاد هیچ، مانتو شلوار هم گیرش بیاد جای شکر داره!(مانتو شلوار میشه #استعاره از باران؛ الان این جمله خودش ادبی بود.)
ترجیحاً میخوام به مسائل روز اجتماع توو فصل زمستون بپردازم البته با اجازه ی موءلف کتاب
یه بعضیا توو این سوز و سرمای زمستون یه جوری سانروف ماشین رو باز میکنن که انگار مثلاً چی؟!داداش اون سانروفِ ماشینت رو ببند سرما نخوری من خودم قول میدم به همه نشونت بدم بگم #پولداری ماشینت هم سانروف داره!
بعد دوباره اگه توجه کنید اون پسرایی که بدن سازی میرن توو این زمستون هم تیشرت آستین کوتاه میپوشن که مثلاً بگن ما هم آررره! جاداره که بهشون بگم: عزیزم! هوا سرده ؛ شما یه کاپشن بپوش روش بنویس : با سابقه ی #شش سال بدنسازی!
یه فصل قبل از زمستون که میدونید چیه؟!
پاییزه!
اصلاً همین #سوز و سرما ی زمستون و #خونه نشینی مردم باعث میشه که تعدادِ #پاییزی های مغرور به صورت تصاعدی رشد کنه..!!
توجه کردین دیگه توو زمستون خبری از برف و بارون نیست؟!
یه جوووری دیگه توو زمستون برف و بارون نمیاد که فکر کنم ابرها هم شدن مثِ خرس های قطبی!
شش ماه میخوابن بهشون خوش میگذره باز شش ماهِ دیگه خوابشون رو تمدید میکنن.
راستی! چند سال پیش توو شهر ما برف اومد!
همین که به ذهنم خطور کرد فردا مدرسه تعطیله؛ یهو برف قطع شد،بارون اومد،برفا آب شد، کم مونده بود نصفِ شبی خورشید هم طلوع کنه!☹️
آخرین ماهِ زمستون اسفنده؛ بگید خب!
در مرحله ی #اول که یه خواهر دارم متولدِ #اسفنده؛ هر روز میاد درباره ی خاصیتِ متولدینِ اسفند میگه(اسفندیا خوشگلن،خوشتیپن،جذابن،مغرورن و...) لامصبا از #منیزیم هم بیشتر خاصیت دارن.
و اما در مرحله ی #بعد یه چیزی که توو اسفند خیلی محسسسوووسسس توو خونه ی هممون به چشم میاد #خونه تکونیه!♀
و من یک توصیه به همتون می کنم:
اتاق های خود را بتکانید! قبل از اینکه مادرهایتان آن ها را بتکانند! و چیزهایی پیدا کند که پدرِ شما را بتکاند.
و در پایان یک دعا برایِ افرادی که دو نفر دو نفر در هوای سرد زمستان با هم قدم می زنند :
توو این سرما اگه گرمایِ دستِ یارتون رو حس می کنید امیدوارم از ناحیه ی دست فلج شین و رعد و برق بزنه خشکتون کنه به حق پنج تن آل عبا.
نویسنده: فاطمه جلیل فر
نتایج وب انشا یک روز برفی | ۵ انشا در مورد برف و توصیف یک روز ... قبلا با نوشته «انشا در مورد روز بارانی» درخدمت شما بودیم که با استقبال فوق العاده شما روبرو شد و حالا 7 انشا با موضوع « انشا یک روز برفی »امیدوارم مفید باشد. انشا درباره یک روز برفی - انشا سرا ۵ آذر ۱۳۹۶ - تحقیق مقاله یا انشا درباره یک روز برفی. از خواب بیدار می ... در آن طرف دانه های برف بلور مانند در نقطه ای جمع شده اند و یک آدمک برفی را تشکیل داده اند. انشا از نگاه طنز با موضوع یک روز سرد برفی :: نمونه انشاء با ... موضوع: یک روز سرد برفی نگاه طنز دلم از ماهِ مهر #عشق می بافد تا در زمستانِ فاصله؛ اجاق خاطره کور نماند! اوف! یعنی تا یه جمله ی ادبی گفتم پنج کیلو از وزنم کم شد الان ... انشا با موضوع یک روز زمستانی خود را شرح دهید :: نمونه انشاء ... موضوع انشا: یک روز زمستانی خود را شرح دهید صبح بیدار شدم و سرمای عجیبی در اتاقم حس کردم نگاهم به پنجره افتاد که دیدم پشت پنجره مقدار زیادی برف سفید نشسته است… ... عجب نعمت سرد و زیبایی! ... انشا از نگاه طنز با موضوع یک روز سرد برفی · نگارش دوازدهم - درس سوم - قطعه ادبی با موضوع شهر · نگارش دوازدهم - درس سوم - قطعه ادبی ... انشا با موضوع توصیف یک شب سرد زمستان - نمونه انشاء با ... ۲۰ شهریور ۱۳۷۵ - موضوع انشا: توصیف یک شب سرد زمستان دانه های هشت ضلعی شکل برف ... های نزدیک کوهستانکه ناگهان برف در آرزوی بلند طراوت جنگل را با فرش ... انشا با موضوع توصیف زمستان :: نمونه انشاء با موضوعات مختلف توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم ... از پشت پنجره ی اتاقم رقصیدن دانه های برف و فرود آمدن آنها را روی زمین تماشا می کنم. ... درست است کمی سرد و بی روح است ولی در آن زندگی نهفته شده است که برای دیدن آن چشم ... می آید که یک روز صبح وقتی چشمانم را بازکردم و خواستم عازم مدرسه شوم با دیدنت از روی ... داستان کوتاه - داستان کوتاه: یک روز برفی - مهدی بهروزی ... هوا هم خیلی سرد شده بود. ... داستان کوتاه > یک روز برفی - مهدی بهروزی ... کلاغ هایی که بالای بعضی از سپیدارها بودند از زور سرما صدایشان هم در نمی آمد. ... داشتم برفها را از روی صورتم کنار می زدم که دستهای یخ کرده ام با نرمی یک دستکش سیاه یکی شد. ... نمی دونم اون مساله اصلا طنز بود یا نه ولی نمی دونم اگر طنز نبوده باشه ایراش کجاش هست ... تصاویر بیشتر برای انشا از نگاه طنز با موضوع یک روز سرد برفیگزارش شدگزارش تصاویراز بازخورد شما متشکریم. گزارش یک تصویر دیگرلطفاًً تصویر توهین آمیز را گزارش دهید. لغوتمام(function(){var a=document.querySelector("#taw"),b=document.querySelector("#topstuff");if(a&&!a.clientHeight&&b&&!b.clientHeight)for(var c=document.querySelector("#rso").children,d=0;d